نویسنده: اسحاق نگارگر
امروز یازدهم ماه فبروری است. بیست وپنج سال پیش یعنی شامگاه یازدهم فبروری ۱۹۸۸ در شهر پشاور مردی متفکر را به قتل رسانیدند که گناهی به جُزعشق به آزادی نداشت ومردم خودرابه خاطرِ اژدهاپرستی معمول پشاور بیدار باش داده بود.
آری اورا به خاطر این که اژدهای خودی را نوشته بودهدف قرار دادندویک جاغورمرمی های کلاشینکوف را در سینۀ دردمندش خالی نمودند. او رفت اما انکشاف اوضاع وحالت درد انگیز افغانستان وپاکستان هردو برنظراتِ او صحه گذاشت. من مدتی یادداشتهای خودرا وقفِ بررسی وتحلیل اژدهای خودی نگارش معروف او می کنم تا ببینیم که او که بود وچه می گفت وچرامردی را که غیر از قلم هیچ سلاح دیگر نداشت،آن چنان ظالمانه کشتند. دشمنانِ افغانستان درچهرۀ بهاوالدین مجروح درحقیقت یک سیدجمال الدین دوم را نُخُست از کشورش بیرون راندند وبعدآ در محیطِ غُربت به شیوه ای بسیار فجیع کُشتندش.
مرحوم سید بهاوالدین مجروح در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی مطابق ۱۹۲۸م در کُنر به دنیاآمدومکتب ابتدائی را درهمان کنرآغاز کردامازود شاملِ لیسۀ استقلال شد وبعد از فراغت ازآن لیسه رهسپار فرانسه شد.وی ماستری خودرا از فرانسه ودوکتورای خودرا ازآلمان گرفت.زبان های فرانسوی،جرمنی وانگلیسی راباروانی صحبت می کرد وجناب اُستاد خلیلی مرحوم در بارۀ تسلطِ او برزبانِ فرانسه گفته بود:
چنان میخوانَد اشعار فرانسه ++ که گویی آمد این جا هنری ماسه
مرحوم مجروح وقتی از فرانسه باز گشت در فاکولتۀ ادبیاتِ پوهنتون/دانشگاهِ کابل وظیفۀ تدریس فلسفه رابه عهده گرفت ویک دورۀ دیگربه عنوان اتاشۀ فرهنگیی افغانستان به جرمنی رفت ودوکتورای خودرا درفلسفۀ هگل از جرمنی گرفت.باز به کابل آمدوتدریس فلسفه راادامه داد.
مجروح در اواخر سال های پنجاه واوایل سال های شست در فرانسه درس میخواند ودرآن سال هادرحلقه های علمی وفلسفی فرانسه سخن از ژان پال سارتر وفلسفۀ اصالتِ وجودش ودرزمینۀ روانکاوی یا سایکو انالیز سخن ازکارل گوستاف یونگ بود ومجروح این هردورا از منابع اصلی یعنی زبان فرانسوی وجرمنی ونه از منابع مسخ شدۀ دستِ دوم،خوب فراگرفت. درکابل نیزکه به حسابِ پدرِمرحوم خود جناب سید شمس الدین مجروح با دانشمندان وشاعرانِ نخبۀ افغانستان چون مرحوم میوند وال، مرحوم بینوا، مرحوم الفت،مرحوم استاد خلیلی،مرحوم دوکتور محمد انس،مرحوم دوکتور علی احمد پوپل، مرحوم پژواک ومرحوم گویا اعتمادی(غفراللهُ کُلهم) معرفت یافت ومحشور گردید.او چنانکه برفلسفۀ سارتر وروان شناسی تخلیلی یونگ تسلط یافته بوددر قلمرو عرفان اسلامی وخاصةً عطار ومولانا نیز وارد گردید ودرکتاب اژدهای خودی فلسفۀ غرب رابا عرفانِ عاشقانۀ عطار ومولانا در هم آمیخت. من فکر می کنم که اژدهای خودی را تمام جوانانِ ما خاصةً آنانی که درطلسم ایدیولوژی های راست وچپ گیر آمده اندبخوانند وبار باربخوانند وکاش معارفِ ما روزی تا بدانجا برسد که این کتاب را شامل برنامه های درسی صنف های ده تا دوازده مکاتب بنمایدزیراهمین کتاب است که پایه های آزادی عقیده ودموکراسی راچنان استواردر روح خواننده برپا می کندکه وسوسۀ ایدیولوژی ها نتواند اورا به بیراهه ببرد. برای فهمیدن اژ دهای خودی مجبوریم سارتر،یونگ وعرفان اسلامی را بدانیم.پس از یونگ شروع می کنیم.
بقیۀ این داستان را برای یادداشتِ های آیندۀ خود می گذارم ودرآن یادداشت ها منابعِ اژدهای خودی یعنی ،یونگ سارتر وعرفانِ اسلامی را می بینیم تا دریابیم که مقصودِ اژدهای خودی چیست وچرا این کتاب دلیلِ عمدۀ قتل نویسندۀ خویش درشهری که بازخواست وعدالت هردو مُرده بودند شدوقتلِ اُستاد مجروح مانند صدها قتل دیگر در پاکستان وافغانستان همچنان در پردۀ اختفاء واستتار ماند.تاآن فُرصت همه دوستان رابه خداوندِ یکتا می سپارم. یا حـــــق.
تبصره زیاته کړئ