بقلم سید شمسالدین مجروح
نویسنده در مقدمهء کتاب خود بیک نکته بسیار مهمی اشاره کرده است که میگوید: “حوادث شعوری و غیرشعوری را به دو زبان میتوان بیان کرد و دو راه در پیش است. یکی لسان عقل و منطق و دیگری زبان شعر و مفاهیم کنایوی یعنی سمبول و افسانه.”
راستی برهان و استدلال، زبان عقل است و زبان عواطف و احساسات، شعر و افسانه به شمار می رود ؛ اما سرحد بین جهان عقل و عواطف، به اندازه ای باریک و نامریی است که آنرا میتوان مغشوش و مخلوط گفت. میگویند نبوغ و جنون را خط فاصل و یا برزخ بسیار باریکی از هم جدا میکند؛ اما در بین این دوجهان (عقل و عواطف) برزخ و یا فاصله باریکی را هم به مشکل میتوان یافت.
علم از افسانه و جادو آغاز می شود و به جهان شناسی Cosmologie)) معاصر و فزیک اتومی منتهی میگردد و جهانشناسی نو، باز در داستان نو و تیاتر نو و نقاشی نو انعکاس میکند. علم و فلسفه، همواره از عواطف و احساسات سرچشمه گرفته است. و هموار دستخوش قضاوتهای ارزش جمال دوستی و دیگر تمایلات بشری بوده است. همچنان عواطف و احساسات هم، گاه گاهی از طرف علم و منطق رهنمایی شده و آنرا رام کرده و استدلالی ساخته است. و تجارب جهانبینی هنرمند خواه ناخواه در اثر او پدیدار می شود و جهانبینی هر انسان، زادهء اندوخته های علمی و تجارب عملی اوست. به همین دلیل است که ادبیات و افسانه نگاری در طول تاریخ فکر و فلسفهء عصر خود را به زبان خود بیان کرده است.
بیان هر نکته و یا فکر به زبان شعر و افسانه، دلنشین تر و به فهم نزدیکتر می شود . فرق بین این دو زبان (عقل و عواطف)، همین است که اگر از یک حادثه کسی به زبان عقل صحبت کند و دیگری بشنود، آن را می داند و به معنی آن پی میبرد. و اگر از همان حادثه کسی به زبان عواطف (یعنی شعر و افسانه) حکایت کند، دیگری آنرا احساس می کند و به تمام موجودیت خود در آن حادثه سهیم می شود .
وظیفهء دیگری که این زبان دارد، این است که انسان همواره مقابل سختگیری های اجتماع با همین زبان انتقاد کرده است و فکرهای انقلابی هم در پیرایهء شعر و ادب یا داستان و افسانه بیان شده است.
سارترمیگوید: “انسان افسانه گویی است.” انسان تلخ ترین حوادث گذشته زنده گی خود را وقتی به یاد می آورد و آنرا تخیل می کند و یاصحبت می نماید، آن حادث را به صورت افسانه در می آورد و خودش ازین تخیل لذت میبرد. و وقتی به حوادث بسیار عادی حیات روزمرهء خود می نگرد، آنرا درامه ای میسازد و رنگ و صبغهء افسانه میدهد؛ مگر هنگامی که به آن حادثه عملا رو به رو می شود ، آنرا مبتذل و پیش پا افتاده می یابد. گویا داستان سرایی و افسانه گویی، خاصه غریزهء بشری است.
در بین این افسانه گویان و داستان سرایان، بزرگترین هنرمند کسی است که جهانبینی عصر خود، افکار و نظریات آخری جهان علم را به زبان شایستهء عواطف بیان کند و آنرا در هنرخود به درستی تمثیل نماید. به عقیدهء من ادب و شعر نو همین است.
نویسنده این کتاب، از عهده این کار توانسته است برآید. کتاب او سیر و سیاحتی در جهان نفس است و روانشناسی ناخودآگاه را به زبان افسانه بیان می کند و مراجعه به حواشی و یاد داشت های ضمیمه، میتوان ازین مکتب روانشناسی آگاه شد و در همین زمانیکه هدف آن بیان روانشناسی ناخود آگاه به زبان ادب است، مانند رسامی های نو Abstract, cubism)) میتوان چیزهای بسیاری در آن یافت. مثلاًً جهان طبیعی و ساده و پاکیزه یی را که روسو جستجو میکرد، شما یک گوشهء آنرا درینجا خواهید دید و جهان عشق و سوزی را که مولانای بلخی در پی آن میگشت، یک شعلهء آنرا درینجا خواهید یافت. خلاصه، این کتاب را میتوان در ردیف هنرنو قرار داد.
به عقیدهء من؛ این کتاب در محیط ما اثر منحصر به فردی به شمار می رود و به صورت عام، هر کس در هرجای دیگرهم آنرا فکر بکری خواهد شناخت.
یاداشت اکادمی مجروح: این نوشتهی مرحوم سید شمسالدین مجروح به مناسبت نشر دفترهای اول، دوم، و سوم اژدهای خودی نگاشته و به نشر رسیده است.
تبصره زیاته کړئ